گفتم هی یارو !
آتیش داری؟
جواب داد: توی جیبم که نه!
ولی تو دلم آره، به کارت می آید؟
گفتم بده همدردیم!
گفته بودی برایت چیزی بنویسم
چیزی نمی نویسم !
چشم هایم را که بخوانی
برای ســـــــــــال ها از تو نوشتن کافی است . . .
امروز برایت یک عینک نو خریدم …
آخر تازگی ها ، حتی در اوج نزدیکی هم مرا نمی بینی . . .
تـا کــی بــه انـتـظـار گـذاری بـه زاری ام
باز آی بعد از این همه چشم انتظاری ام
در سیـنه پنهـان کـرده ام گنـجیـنه ای از داغ غم
تا می توانی سعی کن ای عشق، در ویرانی ام
دستانت رو دور گردنم حلقه کن
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن . . .
امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست
و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش آغوش گرم میخواهد .
بی سر و پایم سر وپایم توباش
مانده ی راهم ره و هادی تو باش
گر برهند عالم و آدم ز من
آبر و عزّت و جاهم تو باش . . .
اگر تنهایی ام چشم مرا بست / اگر دل از تنم افتاد و بشکست
فدای قلب پاک آن عزیزی / که در هر جا که باشد یاد ما هست . . .
کاش نامت را با خط بریل مینوشتند
صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !
اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟
اونی که خیلی دوستش داری ؟
یا اونی که خیلی دوست داره ؟
انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود
از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . .
زندگی شبیه شعریست
قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
تعداد صفحات : 2